۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه

خستگی

شاید روزمرگی بودن زندگی یه جورایی کلافمون کرده. انتظار انتظار انتظار... می دونم وقتی می گن وقتی منتظر کارای مهاجرتت هستی سعی کن زندگی روزمره خودتو رو ادامه بدی و نگذاری زندگیت تحت تاثیر قرار نگیره ولی مگه میشه؟ مخصوصا که در مراحل آخر کار مهاجرت باشی و یکهو به یه مشکل بر بخوری. اول بگذارید براتون بگم کی ما اقدام کردیم. ما دسامبر 2006 اقدام کردیم و آوریل 2007 فایل نامبرمون اومد. در واقع طبق قانون قدیمی اقدام کردیم . خلاصه بعد از دو سال ازمون مدارک خواستند و بعد از یکسال از ارسال مدارک مدیکالمون اومد. حدودهای ماه جون. همون موقع من یه سنگ کلیه بد داشتم که مجبور شدم اول اونو معالجه کنم بعد برم برای آزمایشات. خلاصه با کلی نگرانی از اینکه مشکلات سنگ کلیه من در نتایج آزمایش تاثیر نگذاره آزمایشات رو دادیم و دکتر نتایج رو فرستاد. دو هفته بعد از ارسال مدارک یعنی در 18 جون نامه ای اومد و در اون خواسته بودند که همسرم آزمایش کشت سل بده چون تو عکس سینه اش خلط مشاهده کرده بودند. همسر من سیگاری بود و شاید یکی از دلایل شکشون اون بوده. خلاصه هردومون خیلی ناراحت و عصبی شدیم ولی خوبیش این بود که همسرم یک شبه سیگار رو ترک کرد و الان با همتی که کرده 2 ماهه که سیگار نمی کشه. بدی آزمایش دوم این بود که این کشت 9 هفته طول می کشه و تازه هفته آینده نتیجه اش در می آد و ما باید به همراه یه عکس دیگه ریه از همسرم دوباره براشون بفرستیم. اوائلش که اینطور شد خیلی حرص خوردم ولی پیش خودم فکر کردم شاید صلاحی در کار بوده. خلاصه برامون دعا کنید. این انتظار که از سال 2007 شروع شده کشنده اس. تو امارات هم دیگه خسته شدیم و واقعا نیاز به این تغییر داریم.

کاش صلاح کارمون هرچه زودتر باشه.

فقط دعا می کنیم همین.

۲ نظر:

پیمانه گفت...

سلام . خیلی جالبه که ما و شما خیلی به هم شبیه هستیم ... من و همسرم از سال 2001 ساکن دبی هستیم و حالا با توجه به اینکه چند تا از دوستانمان رفته اند ، قصد مهاجرت داریم !!! نمی دانم شما فرزندی دارید یا نه ولی برای ما با داشتن دو تا بچه تصمیم گیری کمی سخت است ...
ماندن یا رفتن ؟ مسئله این روزهای ما اینست

ناشناس گفت...

آره پيمانه جان براي ما هم سخت بود ولي دلايلي كه براتون تو پست بعدي مي آرم شايد بهتون كمك كنه.