۱۳۸۹ دی ۲۳, پنجشنبه

دستيار وكيل مهاجرت - اي خدااااااااااااااااااااااااااااااااااا

ديروز براي ميليونيوم بار به خودم بد و بيراه گفتم كه آخه چرا وكيل گرفتي ؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ببخشيد يادم رفت اول سال نو ميلادي رو بهتون تبريك بگم . اميدورام امسال همگي خبرهاي خوبي بشنويم و از بلا تكليفي در بيائيم
بله در اين مدت كه آپ نكرده بودم اتفاقات خاصي نيافتند جز اينكه متاسفانه يه هواپيما در ايران سقوط كرد و خيلي از هموطنان عزيزمون جونشون رو از دست دادند . اميدوارم خدا بيامرزتشون و به بازمانده هاشون صبر بده . اتفاق بعدي هم اين بود كه من يه سنگ 4 ميليمتري از 3 سنگي كه در كليه سمت چپم دارم به حركت افتاد و چشمتون بد نبينه كه از شدت درد كارم دوباره به بيمارستان كشيد و با يه مسكن بسيار قوي به خواب خيلي خيلي خيلي خوبي رفتم. همسرجان معتقدند كه بنده بسيار بسيار بسيار مستعد معتاد شدن هستم چون عاشق اين مسكني هستم كه بعد از درد كليه به آدم مي زنن. خواب بعد از تزريق اون مسكن رو با هيچ خوابي نمي شه مقايسه كرد. :)
و اما داستان وكيل. ديروز سر كارم بسيار روز شلوغي داشتم و مشغول كارهام بودم كه موبايلم زنگ زد و روي صفحه موبايل اسم وكيل محترم ثبت شد. هر چي كاغذ و كار دستم بود پرت كردم يه طرف و گوشي رو با هيجان جواب دادم و گفتم سلام، خوش خبر باشين. از اونطرف گوشي يه آقايي كه قبلا هم باهاش صحبت كردم و دستيار وكيلمون هست گفت سلام خانم حال شما چطوره؟ چقدر سريع گوشي رو برداشتين. منم گفتم : خوش خبرين انشاءلله ديگه. گفت : نه من همينطوري به فايلهاي قديمي دارم زنگ مي زنم تا يه مروري فايلشون رو كرده باشيم و يه حالي ازشون بپرسيم. گفتم خيلي ممنون ولي فكر نمي كنيد كمي براي مرور فايل ديره. گفت اجازه بدين ببينم.  آهان شما پرونده اتون مال 2007 (قانون قديمه) خيلي خوبه. گفتم خب... گفت شما از محل كاري قبل از دبي كه در ايران بوديد نمي تونيد دوباره نامه بگيريد و ازشون بخوايد تا ريز مسئوليت هاي شما رو بنويسن؟ گفتم نه من تقريبا با حالت قهر از اون محل اومدم بيرون . گفت البته اشكالي نداره ولي چون اون موقع ما روي اين noc تكيه كرديم گفتم بد نيست شايد يه نامه با جزئيات بيشتر بگيريم. گفتم اونموقع noc به اندازه الان خيلي مهم نبود و فقط مهم بود كه در يه رشته اي 4 سال كار كرده باشي تا 10 امتياز رو بگيري. الان هم كه من در شركت فعلي نزديك به 6 ساله كه كار كردم درسته كه زمينه اش كمي متفاوته ولي مهم نبايد باشه. بعد گفتم راستي مگه اونا از ما اين نامه رو خواستن و ايشون گفتن نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ گفتم اونا فقط يه آپ ديت فرم خواستن كه ما براشون فرستاديم ديگه چي؟ گفت هيچي انشاءلله مديكالتون به همين زودي ها مي آد...؟؟؟!!!!!!؟؟؟؟؟؟ من ديگه ديوونه شدم و گفتم آقاي عزيز شما چرا فايل رو حداقل درست نمي خونيد الكي به آدم زنگ مي زنيد ما مديكال رو ماه سپتامبر فرستاديم براشون و بعد از اون ازمون فرم آپ ديت خواستند. گفت آهان آهان پس ديگه بين 2 ماه تا 4 ماه ديگه بايد پاس ريكوئستتون بياد. و من تقريبا مي خواستم اين آدم رو بزنم كه خب نمي شد. خلاصه من فكر كنم يه جلسه توجيهي بايد براي اين آقاي دستيار بزارم و پروسه مهاجرت رو به طور كل براشون شرح بدم. از اينكه هنوز به وب لاگم هم سر مي زنيد خيلي ممنونم .

۷ نظر:

راه نو گفت...

سلام
امیدوارم که زودتر پاس رکویست بشید .
فکرکنم این آقا هم مثل وکیل ما بود که می خواسته تا اطلاعاتش زیاد بشه !!!!
ولی سخت نگیرید خدا رو شکر کنید که تو ایران نیستید .
موفق باشید
باران

اعظم گفت...

سلام عزیزم میفهمم. خیلی سخته. ما که تازه یک ساله اقدام کردیم صبرم تموم شده. چه برسه به شما. امیدوارم اوضاع کلیه ات بهتر شده باشه.
مواظب خودت باش.

مریم گفت...

سلام عزیزم
خدا به ما و شما وهمه مهاجرین صبر بدهو این وکیلها رو هم به زمین گرم بکوبه

كمي از زندگي گفت...

مرسی دوستای خوبم. امیدوارم به زودی خبرهای خوب برای هممون برسه.

مرجان گفت...

وقتی پاس ریکوست اومد و پاس را فرستادی تازه اول قکر و دلهره است. قدر این روزها را بدون عزیزم

كمي از زندگي گفت...

ممنونم مرجان عزیز. یه جورایی این دلهره و فکر دیگه جزء لاینفک زندگی شده.

كمي از زندگي گفت...

ممنونم مرجان عزیز. یه جورایی این دلهره و فکر دیگه جزء لاینفک زندگی شده.